بهار

هنری - طنز- شعر و.........

بهار

هنری - طنز- شعر و.........

یاس


پرنده از زمان عبور کرد
در کوچه باغهای احساس قدم میزد
او تا اوج خورشید میرفت و ووو
ارام می رفت و اهسته تا
مبادا خواب پروانه را به غفلت بر هم زند
از کنار گل یاس گذشت
به نرمیتا احساس مرگ نچیند
از باد عبور کرد
و لحظه های پیشرفتگیش را قطع نکرد
روح ابی را اشفته نساخت
او خود را فدا کرد
تا مبادا ارامشی را بر هم زند
ان چنان مواظب بود که اتش گرفتن بالهایش را ندید

او سوختن را حس نکرد
تنها هنگامی که قلبش سوخت
دردی در سینه اش حس کرد
برای اخرین بار خم شد و
دوباره با حسرت گل یاس را تماشا کرد
قطره ای شبنم بر گلبرگ یاس نشست
یاس شبنم را نوشید
چیزی در قلبش جوانه زد
مثل حس پرواز......

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد