بهار

هنری - طنز- شعر و.........

بهار

هنری - طنز- شعر و.........

قدسیان

قدسیان را غم فزونست خدا
رخصتی وقت اذونست خدا
 اخرین سجده ی نور نبوی
دل زینب نگرونست خدا

لشکری اماده گشته چند هزار
میرود خون خدا به کارزار
میکند زینب از دور نگاه
میخورد اسبی زمین در ریگزار

میدودگه سوی خیمه باشتاب
گه زنندش تازیانه با عتاب
حیدر ثانی اسیر گردیده است
افتابا تو دگرهرگزمتاب

دختری پاهای او تاول زده
صورتش یاس کبودپردرده
میکند ناله ز جور ظالمان
منتظره تا که بابابرگرده

میشود بانوی شام و ماندگار
میبرد یاس کبودی یادگار
چون شبیه دختر پیغمبر است
همچو  او میره سوی پروردگار

خطبه های حیدری اید به گوش
شربت شیرین حق را می بنوش
هرچه دیدم بود زیبا و نکو
در تولی علی  ایدل بکوش 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد