بهار

هنری - طنز- شعر و.........

بهار

هنری - طنز- شعر و.........

استخدام

پوریا تموم مدارکشو زد زیر بغلش و رفت شرکت..نمیدونست با دست پر بر میگرده یا نه پکر میشه..
وارد دفتر اقای رئیس شد..منشی یه دختر خانوم حدود بیست ساله بود و ارایش غلیظی کرده بود اصلا صورتش زیر اون همه پودر گم شده بود..اما روی هم رفته بدک نبود..اصلا به اون چه ربطی داسشت که منشی زشته یا زیبا... اون برای کار دیگه ای اومده بود..دل تو دلش نبود ومدام خدا خدا میکرد..
نذرهایی رو که کرده بود یادش اومد..یاد حرف مادرش افتاد که گفته بود :
فک کنم سال اول فقط حقوقتو بابت نذر باید بدیم..ولی کاش همچین اتفاقی میفتاد
..یه صندلی خالی کنار منشی بود ..همونجا نشست و مدارکو گذاشت رو میز و
بلند شد و مودبانه خودشو معرفی کرد:
من پوریا عقیلی هستم..قبلا با اقای رئیس صحبت کرده ام..
منشی لبخندی زد و گفت: بعله تموم این اقایون مثل شما منتظر
ملاقات با اقای رئیس هستند .
نگاهی به اطراف کرد ..حدود ده نفر میشد..پس تا شب باید منتظر میموند
با احتیاط پرسید: ببخشید مگه چند نفر استخدام میشن؟
--دونفر
با خودش گفت: خوب شاید یکیشون من باشم..خدارو چه دیدی..
-- اقای مظفری شما بفرمائید
صدای یه عده ی دیگه بلند شد..یعنی چه؟     خانوم ایشون همین چند دقیقه
پیش اومدند..
--منم میدونم ولی بی تقصیرم..اقای رئیس خودشون خواستند که ایشون برن
اتاقشون..
چنددقیقه ی بعد نفر قبلی بیرون اومد و اقای مظفری رفتند به اتاق اقای رئیس
همه هجوم بردند طرفشو هرکسی سئوالی می پرسید
--خوب ازت چی می پرسید؟ چند تا سئوال کرد؟  مدرکت چی بود؟ از کدوم دانشگاه مدرک گرفتی؟ معدلت اصلا راجع به اون .....
---بابا ولم کنید ترو خدا اون تو باندازه ی کافی شکنجه شدم..شماها دس از سرم بردارید الان نزدیک دوساعته سوال پیچم کرده....سوالهای بیخودی که چند تا از اشناهای رده بالامو نام ببرم..متاسفانه منمپاپتی..
عذرمو خواست ..اصلا مدارکمو نگاه نکرد..
و از اتاق خارج شد. هنوز درو نبسته بود که اقای مظفری با خوشحالی از اتاق اقای رئیس خارج شد
بازم همه به طرفش هجوم بردند:
--چی شد ؟  چی پرسید؟  چرا زود اومدی؟ مدارکتونگاه کرد؟
--بابا خیلی راحت بود .مدرک نداشتم من فقط از اشناهای دور اقای..هستم..
با اجازتون استخدامم شدم ا...
همه عقب عقب رفتند و سرجاشون نشستند..
و اینجابود که فکر بکری به مخ پوریا نفوذ کرد و بواسطه ی اون فکر هم استخدام شد..
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد