خدا اخرو عاقبتشونو بخیرکنه..اقا همینجوری اسفالت میکنند خیابونارو.. و بعد میان میکنن..اونم نصف شب..با خودم گفتم: بابا مگه روزو ازتون گرفته اند که شب ارامش مردموبهم میزنیدو کلی داشتم از کار شهرداری عیب و ایراد میگرفت(خودم میدونم که اصلا من ازین کارا بلد نیستمو به کلاسم نمیخوره..حالا..مثلا ..خواستم بگم مام میتونیم انتقاد کنیم) صبح که داشتم میرفتم خونه ی شکوفه.. دیدم جندتا ازین کارگرای شهرداری..بعضیهاشون ده دوازدهسال داشتند..کنار سایه ی دیواری خوابیده اند..دلم براشون سوخت ..ماشا الله خدا بده برکت .هوام که خیلی خنک ..(معکوس) ..تازه فهمیدم که شبا این بنده خداها بخاطر خنکی هوا کار میکنند و روزااستراحت..خداییشم تو این گرمای طاقت فرسا کار کردن سخته.. |