ما مست و خراب می و میخانه نبودیم ما عاشق ربیم و در حال سجودیم در وی چنان غرقه و مدهوش بگشتیم گویی که همه اوست و ما هیچ نبودیم ما غرق نیاز واو نازش دوچندان لبخند بزد نیک دلش رابربودیم چشمم شده محو تماشای نگارم امشب خدایا زغم اسوده غنودیم با هر ناز و کرشمه ی ارامش جانم بر اتش عشق خاموش دیرینه فزودیم چو ناله بکردیم ز فراغ و غم هجران گفتا اسوده که باتو در گفت و شنودیم ما طالب وصل تو بودیم ز هنگام تولد زان روز که تو بودی و ما نیک نبودیم - |