یه کم طنز
گفتمش با من بمان که من گرفتار توام
خنده ای زد که برو در پی ازار توام
گریه کردم صنما رحم نما بر دل زار
گفتا بی ثمر است گریه که بیزارتوام
بشکست این دل مارا و برفت با دگری
لیک دل در پی دلدار که بیمار توام
دست در دست رقیبم .مرا خوار نمود
غافل از دل که بگوید من وفادار توام
کاش میگفت بمن بار دگر هستی من
که هنوز عاشقم و بنده و دلدار توام
ارزوییست محال تا ببرم من لب گور
تو نگویی ولی داد زنم یار توام