باد خم شد زمزمه کرد در گوش لاله ی خفته باید رفت -من هنوز زندگی نکرده ام اما وقت رفتنه نمیشه یه روز دیگه بهم فرصت بدی؟ اما فرصتها که دست من نیست تو اگه بخوای هم نمیتونی دیگه بمونی -- اما من تصمیم دارم بمونم.. دلم میخواد برای اخرین بار ستاره رو ببینم و ازش خداحافظی کنم.. تموم لاله هاپرپر شدند. اما لاله در حالیکه گلبرگی برایش نمانده بود شب با چشمانی اشک الود و سینه ای پر درد از ستاره اش خداحافظی کرد و خوابید برای همیشه. |