الکیییی
خرم اندم که همصحبت مجنون گردی
گوئیا صاحب ان ثروت قارون گردی
سبزه چون بر دمد و بوی بهاری اید
چو زنی قهقه و عاشقی افزون گردی
یار بینی که فکنده است همه جا تیر نگاه
زین همه لیلی عاشق جگر خون گردی
چو بخواهد یار عزم رفتن بکند
دیوانه شوی .. زعقل بیرون گردی
او رود با دگران و بمانی تنها
زینهمه محنت و دردچه محزون گردی