ما مست و خراب می و میخانه نبودیم ما عاشق ربیم و در حال سجودیم
در وی چنان غرقه و مدهوش بگشتیم گویی که همه اوست و ما هیچ نبودیم
ما غرق نیاز واو نازش دوچندان لبخند بزد نیک دلش رابربودیم
چشمم شده محو تماشای نگارم امشب خدایا زغم اسوده غنودیم
با هر ناز و کرشمه ی ارامش جانم بر اتش عشق خاموش دیرینه فزودیم
چو ناله بکردیم ز فراغ و غم هجران گفتا اسوده که باتو در گفت و شنودیم
ما طالب وصل تو بودیم ز هنگام تولد زان روز که تو بودی و ما نیک نبودیم
-
سلام
شعرت زیبا بود..
امیدوارم نگارت همیشه کنارت بتشه...