اسمان خونمیگرید و خورشید میلی به طلوع ندارد.. اما
چاره ای نیست ..او همیشه مظلومیت شیعه را دیده و اجازه ی
دخالت نداشته است.. اومیداند که خورشید دیگری در راه است با
اختیا ر تام..تا سکوت هزار ساله ی شیعه را بشکند و
از اول ظالم تا اخرینشان انتقام بگیرد..
اسمان سامرا شاهد دستانی ننگین و خون الود و خائنیست که
نمی توانند اقتدار را در سکوت ببینند و چون شغال با دستانی لرزان
برای هتک حرمت ساحت مقدس عرشیان وارد خلوت شیعه میشوند
و انگاه کار ننگینشان پایان می پذیر د می بینند که خود شکسته اند نه عرشیان. چرا که حرمت عرشیان با دستهای نا پاک الوده هرگز شکستنی نیست و قلب شیعه است که جریحه دار میشود ودر سکوت مولا می گرید............
بریده باد دستانی که با شیر شغال و خونروباه تغذیه شده اند و این چنین با نفسهای کثیفشان هوای مقدس بخواهند الوده سازند افسوس که نمی دانند دریا با سگ نجس نمیشود ..نفرین ومرگ بر حرمت شکنان همیشه ی تاریخ شیعه..