-
فرار
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 20:34
گفت : کجا با این شتاب؟ - من در حال فرارم .از کسی که یک ان مرا ترک نمیکند -نگاهم کرد پوزخندی زد و گفت خدا شفا بده. من که کسی رو نمی بینم ایندفعه نوبت من بود که بهش بخندم . - نیازی به جستجو نیست او همیشه با من است همیشه با شماست. او با همه است -دوباره نگاه عاقل اندر سفیهانه ای به من انداخت و سرشو تکون داد و رد شد. از...
-
اینم از تاکسیها
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 20:31
دیروز سوار یه تاکسی بودم گویی بنده در این عالم نبودم رسیدم مقصد و گشتم پیاده دویستی دادم و گفتم زیاده بگفتا راننده بقیه اش کو ؟ چرا رو کردی شما به انسو؟ اقای راننده با من هستید ؟ دادم کرایه رو انگاری مستید بخندید راننده شما کجائید ؟ ز غار کهف الان دارید می ائید؟ داداش کرایه هامون گشته افزون بین این کاسه ی چشمم پره خون...
-
جاده
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 18:19
بارون بشدت می بارید انگاری اسمان همه ی بغضشو که تو دلش سنگینی میکرد میخواست یه دفعه ای خالی کنه . افتاب چهره پشت ابر پنهون کرده بود . گاهی باد ی که میوزید برگهای دورنگ رو بازی می داد. و لی کاملیا به هیچ چیزی اهمیت نمیداد . قدمهایش را تند تر میکرد و بسرعت جاده ای رو که ازش بینهایت متنفر بود می پیمود. ایستاد دوباره...
-
امریکا
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 18:16
الا ای امریکا افت جانها تو همدستی با ارباب و خانها گروون کردی تو اجناس مارا زمین و مسکن و لباس ما را دیروز عمه جونم از پله افتاد گمونم دل تو خیلی شد ه شاد بیچاره عمه ام پایش شکسته رفته دکتر و یه پاشو بسته اقای جورج بوش دیوانه ای تو با خوی انسانی بیگانه ای تو گاه تهدید میکنی گه میخندی ره هر گفتگو را تو می بندی جهان تاز...
-
رمانتیک و تبریک
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 21:08
روز تولد امام عصرو به همه ی عاشقانش تبریک میگویم ------------------------------------------------------------ رمانتیک(نئو کلاسیک) در اواسط قرن هیجدهم ۱۷۵۰?به ظهوررسید تا سال ۱۸۵۰ ادامه داشت دوره ی رمانتیک دوره ی طبقه بورژوازی شمرده میشود.. از حوادث این دوران می توان به انقلاب امریکا و فرانسه (تاجگذاری ناپلئون) اشاره...
-
یاس
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 21:04
پرنده از زمان عبور کرد در کوچه باغهای احساس قدم میزد او تا اوج خورشید میرفت و ووو ارام می رفت و اهسته تا مبادا خواب پروانه را به غفلت بر هم زند از کنار گل یاس گذشت به نرمیتا احساس مرگ نچیند از باد عبور کرد و لحظه های پیشرفتگیش را قطع نکرد روح ابی را اشفته نساخت او خود را فدا کرد تا مبادا ارامشی را بر هم زند ان چنان...
-
دوست
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 21:00
دوستی می اید از کهکشانها همره شب کوله بارش پر است از بهار جاودان با نسیم بوی بهار هدیه میدهد گلها مجذوب شده دوباره زندگی را قسمت می کنند صدای مر غان عاشق گوش را می نوازد ابرها همره باد به رقص در امده اشک شوق می بارد زمین سیراب میشود ازین همه شور و سرزندگی شب کم کم تبخیر می شود از روزنه ای سپیده سرک می کشد زمان اواز...
-
پله
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 20:59
--این پلهای عابر پیاده عجب چیزای قشنگیه واسه تماشاکردن یکی نیست به این شهرداری بگه اقایون خودتون تا حالا جند بار ازین مارپیچا بالا رفتین باز این پله برقیا خوبه البته اگه خدای ناکرده خراب نشه من خودم که ترجیح میدم از پل عابر استفاده کنم ولی گاهی این دوستام( دوستی که خوشش میاد از اتوبان و خیابون رد شه بدون استفاده از پل...
-
موج
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1385 20:56
در این ساحل زیبای خاموشی وحشت و تاریکی را سر میبرم موجها با همبستگی میخندد و فریاد کشان از شوق سوی ساحل می شتابند
-
ولایت
شنبه 11 شهریورماه سال 1385 22:12
از خوشحال تو پوست خودم نمی گنجیدم چرا؟ معلومه. اگه شمام جای من بودید اینقدر خوشحال میشدید و از خوشحالی سکته میزدید.. واسه اینکه عروسی دختر عموی عزیزمه و قراره بریم یکسر ولایت اجدادی..( البته نا گفته نمونه که واسه خاطر عروسی این از خود راضی که خوشحال نیستم واسه مسافرت به شهر ابا و اجدادیمون دارم غش میکنم دارم لباسهایی...
-
دل
شنبه 11 شهریورماه سال 1385 22:09
دلها را به بازی نگیریم از من بگذریم بر بام صداقت اواز دوستی سر دهیم و عطش خویش با جرعه ای از زمزم فرو نشانیم نماز عشق بخوانیم دو کران را به ثانیه ای نفروشیم بینایی و عشق را درک کنیم حجم یک روشنی را اندازه بگیریم با شوق بال پروانه به غفلت نکنیم شبنم از دیده ی منتظر پاک کنیم ریشه ی نارس تردید از جا بکنیم گل امید به شوره...
-
علاقه به درس
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 18:40
من از مدرسه و درس سیرم خدایا امتحا نا کرده پیرم یاد ریاضیات که میفتم بعضی شبا از ترس اصلا نخفتم نمره بالای ده اصلا ندیدم فقط پرگار و نقاله خریدم علوم منو ببین دیوانه کرده رنگم از ترس دینی خیلی زرده وای از دست این درس عربی همش می پرسن که خوب بلدی اصلا جغرافی وتاریخ یعنی چه زبان و هندسه وزیست یعنی چه سرور کل درسا چیه؟...
-
جواد اقا
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 18:38
-------------------- اقا جواد از اقشار کم در امد جامعه است . یعنی کارمند. الان مدتهاست که مدام تا رادیو یا تلویزیونو روشن میکنه . گوینده خبر از یکسان سازی حقوقها و افزایش اون خبر میده . ااون گاهی از فرط خوشحالی به مرز ناقابل سکته میرسه ولی از ترس پول دوا و دکتر و بیمارستان از لب مرز بر میگرده( چاره نداره میتونه سکته...
-
رنگین کمان
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 18:37
من در رنگین کمان زاده شدم به نور اویختم و ستاره ها را برای گیسوانم چیدم و اسمانی زیستم اندیشه ام شب را شکافت من بیداری را به تماشایم دستهایم بی پروا از روشنی عبور کرد صداقت در عمق گفتارم نهفته است اواز پرندگان لالایی شبانه ام چشمانم چشمه ی خوبیها را جسته و سینه ام مالا مال از عشق به یوسف زهراست من فکرم بوی نم نمیدهد و...
-
یوسف زهرا ع
سهشنبه 7 شهریورماه سال 1385 21:09
ناز بس کن که رخسار تو دیدن دارد نام تو از لب عشاق شنیدن دارد ای سرو خرامان که دهی تازه نفس غم هجر تو بر دوش کشیدن دارد انتظارت بکشم اسودگی بر من حرام چون اهوی دلم فکر رسیدن دارد (در انتظار مولا)
-
چاق
سهشنبه 7 شهریورماه سال 1385 21:06
حالا هی بعضیا بگن چاقی واسه اشخاص مضره و هزار بدبختی داره من اصلا این حرفارو قبول ندارم اقا مردم این روزا عقلشون به چششونه و چاقی خیلیم مفیده( چون اکثر ادمای گردن کلفت از اسمش مشخصه...باید چاق باشن) اینا حرفایی بود که علی اقا تو شب نشینی دوستانه شون مطرح کرد هرکس نظری میداد .. حسن اقا گفت: یعنی بفرمائید اینهمه دکتر...
-
کوبیسم
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1385 17:19
کوبیسم اصطلاحیست که از کلمه ی کوب به معنای مکعب می ایدکه اولین بار هانری ماتیس در تماشای یک اثر هنری به کار برد کوبیسم را پیکاسو و براک و درن پایه گذاری کردند.در این مکتب هر چیزی که به چشم و قسمتهای نامرئی هم نشان داده میشود انچه که در این سبک میشود دریافت اینست که ما ان را در دنیای واقعی نخواهیم یافت پیکاسو انیشتن...
-
خاموش
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1385 17:15
جنگل چشمانت را جادو میکند دست در شاخه ی درختی می اویزی خوشه ی محبت سرشار است برا ی چیدن وهم را بشکن در جاده ی همبستگی قدم بردار تنهایی در خواب است صدای تپشهای قلب جنگل چهره ات را گلگون میکند گونه هایت از شرم سرخ میشود دستهایت میلرزد نگاهت را نثار جادوی بی پایان کن اشکهایت درخت تشنه ای را سیراب میکند که سایه ای دارد...
-
ملوسک
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1385 17:10
------------------- یلدا زنگ زده بود و داشت مثل ابر بهار گریه می کرد بد بختی هر وقت این بچه ها مشکلی و ناراحتی دارن منو پیدا میکنند واسه همینه که غم دنیا تو دلمه..... پرسیدم: باز چی شده با وحید دعواتون شده ( اخه مخ این یلدا تاب داره و دوس پسر داره .حالا اگه مامانم بدونه قدغن میکنه باهاش حرف بزنم. میترسه واگیر دار باشه...
-
مبارک
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 22:20
تمام کائنات غرق نوره زمین و اسمان غرقه سروره امشب اسمان مکه بی تابی میکند. نه تنها اسمان که زمین مکه و ارض بی تاب است غار حرا محل رفت و امد جیرئیل گشته و گویی حادثه ای زیبا اتفاق افتاده . محمدص که کل کائنات برای وجودش خلق گردیده . امروز باید برای انجام رسالت خویش فرمان بگیرد از معبودش. معبودی که سالیان سال او عبادتش...
-
هنری(دادائیسم)
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 07:58
دادائیسم دادا اسب چوبی که کودکان سوار میشوند در واقع این بدان معنا بودکه فرهنگ اروپا را به هیچ می می انگاشتند دادا زاییده ی جنگ جهانی اول است و در واقع اعتراض به جنگ طرح دادائیسم اولین بار در پائیز سال ???? در گوشه کافه ای توسط تریستان تزارو ا از اهالی رومانی و دوست او هانس ارپاز اهالی الزاس و دونفر المانی پایه ریزی...
-
سور رئالیسم
شنبه 28 مردادماه سال 1385 17:55
سور رئالیسم۱۹۲۰-۱۹۳۰و مرکز این سبک مونیخ وپاریس و لندن و نیویورک) سور به معنای مافوق و ماورائ و رئالیست هم به معنی واقع گرا کلمه ی سور رئالیسم را اولین بار گیوم اپو لینر برای یکی از درامهاییش به کار برد.اندره برتون و رفیقش فیلیپ سوپو این تعبیر را از وی گرفتند به صرف تقلید منظورشان ازین کلمه همان فعالیت درونی و مغزی...
-
پارتی
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 18:53
نه پارتی تو اداره ی ما اصلا و ابدا.. زبونتو گاز بگیر .اگه به گوش کسی برسه پدرمونو در میارن و اخراج رو شاخشه....مثلا میتونی یه نمونه بگی زیباتو این کره ی برفی که ما داریم زندگی میکنیم تنها چیزی تو این جزیرهی برفی ما ملاکه فقط و فقط لیاقتهاست و تواناییها نگاهی از روی تمسخر به شیوا انداختم و گفتم: کاملا حق با شماست مثلا...
-
مدینه
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 18:52
از سبزه زاران صفایی چیدم بوی عطر گل یاس در مشامم پیچید نفسهایم را پر میکنم از طراوت بهار جیبهایم پر است از صدای ابشاران و چشمانم صداقت باران گوشهایم پر است از اواز قناری سینه ام مالامال از شور و عشق کی میایی قافله سالار مدینه میخواهم برایم عدالت را معنی کن زندگی گرگ را با بره ای تفسیر کنی رنگ و بوی تزویر و ریا از...
-
گناه
سهشنبه 24 مردادماه سال 1385 21:22
------------------------------------------------------ قاضی: چطور تونستی همچو کار ی رو انجام بدی ..تو خجالت نمیکشی مثلا رفیق چندین و چند ساله ات بوده متهم: اقای رئیس اینکه کاری نداشت .یه کارد اشپز خونه و یک چشم به همین راحتی( بد اموزی نشه الکیه) داستانشو بشنفید بعدش بهم حق بدید.اقا این امیز نصرالله رو از بچگی...
-
پروانه
سهشنبه 24 مردادماه سال 1385 21:20
-------------------------------------------------------------------------------- در گلستان بلبل و در انجمن پروانه شو هر کجا دام بلا گسترده دیدی دانه شو طواف جلوه ی حق دیدن رخ معشوق بود گه در کعبه برو و گهی در بتخانه شو هر بی سرو پایی چو دم ز عشق بزند با دل عاشق ولی با عاشقی بیگانه شو گر بخواهی غم دنیای دون نخوری بزن...
-
پیروزی مبارک
سهشنبه 24 مردادماه سال 1385 21:18
سمیه بهم زنگ زد و خبر خوش پیروزی حزب الله لبنان رو داد ولی چیزی گفت که اصلا نفهمیدم منظورش چه بود پشت تلفن با خنده گفت: راستی فیلم بازگشت اوارگان لبنانی رو دیدی؟ گفتم :نه دوباره خندید وگفت: کاش من هم یک اواره ی لبنانی بودم حالا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هرچه پرسیدم چرا؟ فقط گفت: باید خودت میدیدی
-
خاموش
شنبه 21 مردادماه سال 1385 22:45
میدونست که بعد از ظهر ها تو حیاطشون داره با دختر عموها بازی میکنند چندین بار پشت در خونه شون اومده بودتا فقط بتونه صداشو بشنفه یا اگه توپشون افتاد بیرون درو بزنه و توپو بهش بده و اون چشای عسلی خوشرنگ رو نگاه کنه و بعد اینکه درو بستند به درشون تکیه بده و به صدای ضربان قلبش گوش کنه و بترسه که الانه صداش همه رو متوجهش...
-
عروسی
شنبه 21 مردادماه سال 1385 22:43
--------- عمه نرگس نگاهی به حسین انداخت و گفت: خدا میدونه که بد ترو نمیخوام بیا و با همین دختره عروسی کن والله دیگه نه دلهره داری نه تشویش نه اضطراب خوب قیافه شم بعد نیست.باباشم ازون تاجرای استخونداره حالا گیرم دختره یه کم میلنگه .ازرتو که بدتر نیست ..تو زندگیت یه عمره میلنگه حالا گیرم که سرش مو نداره وو تو که یه عمره...
-
سلام
شنبه 21 مردادماه سال 1385 22:43
بنام خدا سلام امیدوارم که همیشه خوش و خرم باشید و چرخ روزگار بر وفق مرادتون بچرخه وبه ارزوی دلتان برسید و همای سعادت دور سرتان پروازکند اولین نوشته هام نیست .. اما امید وارم که باشه تا مدتی............... و بتونم با راهنمایی و کمک و انتقادات شمانوشته هامو بهتر کنم البته اگه کسی خوند این نوشته هارو...............